امروز هم ده فرسخ راه آمدهایم. از تکان شتر نه دل دارم نه پهلو نه سر و نه کله. ماشاءالله حاجی خان از این چیزها پروا ندارند. به عکام میگوید شتر را بدوان که کجاوهی من بایست جلو باشد. دیگر نمیداند که جلو برایش چیزی نگذاردهاند. می خواهم برای خودم شتری بگیرم که همکجاوهی حاجی خان نباشم.
"چادر کردیم رفتیم تماشا" جلد اول مجموعهی "سفرنامههای قدیمی زنان" است. عالیه خانم شیرازی سفرش را از کرمان شروع کرده، با گذر از بمبئی به شهرهای زیارتی عربستان و عراق
نظری در مورد این کالا ثبت نگردید